نابینا و چراغ
نابینائی در شب تاریک چراغی در دست و سبوئی بر دوش در راهی می رفت.
فضولی به وی رسید و گفت:
ای نادان! روز و شب پیش تو یکسانست و روشنی و تاریکی در چشم تو برابر، این چراغ را فایده چیست؟
نابینا بخندید و گفت:
این چراغ نه از بهر خود است، از برای چون تو کوردلان بی خرد است، تا به من پهلو نزنند و سبوی مرا نشکنند.
حال نادان را به از دانا نمی داند کسی
گر چه در دانش فزون از بوعلی سینا بوَد
طعن نابینا مزن ای دم ز بینائی زده
زانکه نابینا به کار خویشتن بینا بود
شیخ رجبعلی خیاط...
ما را در سایت شیخ رجبعلی خیاط دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : mortiza1360 بازدید : 142 تاريخ : يکشنبه 1 دی 1398 ساعت: 9:58